من 2سال با یک خانوم که صیغه کردم این خانوم 10 سالی میشه از شوهرش جدا شده و یک دختر دانسجو داره، اسمش ش، من ش رو راه پاشو خونه خودمون و پیش تمام افراد خانواده باز کردم و معرفی کردم. با این که ش از من 6 سال بزرگتره و متولد 61.از وقتی پاشو گذاشت خونمون 1 سال پیش من موند. بعد یک سال مجبور شد بخاطر مریضی پدرش بره خونه خودش که کنار واجد پدرشون هست اوایل منو راه نمیداد ولی وقتی دید نمیتونه بیاد منو راه داد. این خانوم 1سال توی خونه ما بود مادرم میپخت ایشون میخورد هر روزم به یک بهانه ای دعوا درست میکرد و هر چی به دهنش میرسید جلوی پدر و مادرم به من میگفت،بگذریم الان من 2 هفته پا گذاشتم خونشون هر شب و هر روز الکی بهانه میگیره دعوا درست میکنه و حتی دست بزن داره منو میزنه تز الکی و تهدید میکنه اگر جواب بدم برادراشو صدا میکنه تا منو بزنن. من چکار کنم دلم کنده نمیشه ازش دلم تنگش میشه این زن از وقتی پا گذاشت توی زندگی من من نابود شدم تازه فهمیدم معتاده و مصرف ماده صنعتی داره من چکار کنم دلم کنده بشه