سلام من یه دختر 16 ساله ی تنها هستم و ن دوستی دارم ن ادم خوبی که پیشم باشه در کل هییییییییییییچ کی رو ندارم
من عاشقم اینم ک با یه نفر حرف بزنم و درد دل کنک یا کسی منو دوست داشته باشه
قبلا یه بار عاشم شدم و لی نشد که به هم برسیم هنوزم دوسش دارم
قبلا دوتا رفیق دختر داشتم ولی خانوانم با رفیق داشتن من مشکل دارن مخصوصا مادر اون منو دوست نداره چه برسه به این که بخواد که رفیق ذاشته باشم
حالا موضوع اصلی اینه که مادرم داره به پدرم خیانت میکنه چون 36 سالشه و خوشگل به نظر این کار اشتباه نیست
اول با یکی از دوست های پدرم دوست بود بعد یه نفر دیگه هم اضافه شد بازم اضافه شد الا حدود 5نفرن الان دو سال که زندگیم نابود شده
تنها کسایی که درکم میکردن و دل داریم میدادن ذفقام بودن دو تا خواهرم الان اندازه ی 2 ماه که باهاشون حرف نزدم خیلی دلم برا شوم تنگ شده
چند بار هم خواستم خود کشی کنم یه بار هم قرص خوردم ولی زن داداشم خونه بود منو برد بیمارتان هیچ کس هم نفهمید بازم این کارو کردم تا اینکه با خودم گفتم هیچ چیزی ارزش جون منو نداره
من دوست ندارم بمیرم دوست دارم از این اتفاقات اطرافم فرار کنم دوست دارم دورم شم وبرم
منخیلی نیاز به یه هم دم دارم اگه خودمو نگشم از بی کسی دق میکنم و میمیرم
کاری با من کردن که خودمودیگه نمیشناسم نمیدونم بزرگ شدم یا هنوز گوچیکم یا پسرم یا دخترم هیچی نمیدونم ………..

من الان 16 سالم ولی هیچ عارزویی دارم هیچ فکری واسه ایندم ندارم هیییییییییییییچی………

این بود خلاصه ای از درل دل های من …