سلام
مادرم مریضه قلبش با باطری کار میکنه و باید باطریشو عوض کنه شاید یکی دو هفته وقت داشته باشه متاسفانه با پدر پیرم زندگی میکنه که فقیره بردیمش بیمارستان سعدی اما میگن این نمونه باطری ندارن باید بره شخصی شخصی هم این عمل صدو پنجاه دویست میلیون میشه کسی که برای تهیه غذا در مضیقه هست چگونه میتونه این همه پول رو جور کنه برعکس چند تا دختریم یکی از یکی بدبخت تر من همش استرس دارم امروز حالش بد میشه یا فردا از اون طرف با بچه هام و همسرم سر و کله بزنم از اون طرف هم باید یه جوری آرامشم رو حفظ کنم که انگار هیچ اتفاقی در حال افتادن نیست چرا چون شوهرم شعور این رو نداره که من بخوام نگران باشم برای مادرم از بچم شنیدم پیش خانوادش گفته مادره من بمیره واسش مهم نیست هیچیش نیست الکلی میگن ،در صورتی که مادر من ازگل نازکتر بهش نگفته چقدر بهش احترام گذاشته هروقت مریض بودم اومده خونمون کارامو کرده خیلی مظلومه آخه من درد دلم رو به کی بگم دارم دغ میکنم حتی نمیتونم به شوهرم بگم چرا این حرفو زده نمیخوام به بچم چیزی بگه یا انکار کنه خیلی آدم نمک نشناسیه خیلی خستم از اون طرف باید دست روی دست بذارم تا مادرم بمیره از اون طرف همسرم
- رها 2 هفته قبل سوال کرد
- آخرین ویرایش 2 هفته قبل