سایت درد و دل آنلاین (پرسش و پاسخ ) برای اولین بار در ایران

مشکلات خاموش اما نابودکننده ی من... اگه اعصابتون خرد میشه نخونید دلداری نمیخوام راه حل میخوام

2
0

کاش مادر بشم… مادر یک کودک بدسرپرست

میدونم مشکلاتم اندازه ی اون پسر 12 ساله که از خلا عاطفی خودکشی کرد سنگین نیست اما چرا یواش یواش نابودم کردن؟؟ کاش مادر بشم مادر یک کودک که نذارم عین مادرش توی کودکی خودشو ببازه شبا زیر پتو هق هق گریه کنه از زخم زبونای آدما… کاش بچه م نفهمه یه روزی هر کی میخواست یه بی عرضه مثال بزنه منو مثال میزد مگه من نباید کودکی میکردم چرا عاخه این خانواده و فامیلای بی فرهنگ که اشتباهاشونو سنت نامیدن 8 سالگی بهم گفتن بی عرضه چون بلد نبودم ظرف بشورم… من یه بچه ساده و درونگرا بودم که الان فقط از سادگی همینو میدونم که سادگی یعنی موقعی که 9 سالگی شیرینی تعارف کردم به پسرخاله هام که 19 20 سالشون بود نفری ده تا برداشتن و من همین جوری خم وایستاده بودم اونا بهم خندیدن که این همه مدت وایستادم ده تا برداشتن که منو اسکل کنن همه مسخره م کردن و… آره من ماشین بابام توی دهه هشتاد و نود رنو بود خیلی کوچیک و تنگ با ظاهر مسخره توی مدرسه هم مسخره شدم بخاطر همین خیلی زیاد اما برام دیگه مهم نبود چون خیلیا مسخره م میکردن به خاطر اون ماه گرفتگی لعنتی که اسمشو نمیتونم بیارم اینقد اذیت میشم یادش میفتم… آره بابا جونم من هالو ام طبق گفته ی خودت چون یه دونه دوست صمیمی هم تابحال نداشتم من یه آدم تنهام که آرزوم بود و حسرت میکشیدم وقتی دخترا با هم رفته بودن کافی شاپ و واسه هم تعریف میکردن و میخندیدن… من یه آدم تنهام اونم از نوع بدجوورششش اون موقع که قدم زدم بین آدمایی که دونفر دونفر و چن نفر چن نفر با هم حرف میزدن میخندیدن اما من تک اون وسطه…

اگه مادر شم هیچ وقت به بچه م اخم نمیکنم حتی اگه حرف بی ربطی بزنه وسط جمع چون هنوز وقتی میام حرف بزنم اخمات یادمه مامان… موقعی که من با ذوق توی جمع حرف زدم و اخم تو مثل تبر بود برای زبونم…

آره من یه تنهام چون جز تحقیر ندیدم موقعی که نوجوون شده بودم و غرور داشتم و فامیلامون هنوز فک میکردن من بی عرضه م و بهم دستور میدادن و فک میکردن دارن منو تربیت میکنن… من نمیدونم باید کدوم از اون اتفاقا رو بنویسم من از خیلی چیزا صرف نظر میکنم و میرم سمت اینکه من شکستم… از درون شکستم و همون موقع یه آدم دیدم که سرش شلوغ بود حسابی… عاشقش شدم داشتم می مردم از ترس از اینکه از من خوشش نیاد روزی 500 بار دعوا میردم شدید با مامانم که منو ببره دکتر تا دیگه حسرت دخترای خوشگلو نخورم تا اون ازم خوشش بیاد من اعتقادات خودمو باختم تیپ و قیافه م رو طوری کردم که اون میخواد وسط ادمهای خشکه مذهب تحقیر شدم کتک خوردم من باز خودمو قربانی کردم به اسم عشق  من تصمیمات و نظرات خودمو کشتم و یهو به خودم اومدم دیدم افسرده شدم چون اون حالش خوب بود بدون من و من کل زندگیمو بنا کردم روی عشقش… دلم انگار توش آتیش روشن بود دنیام خراب بود دیدم سادگی دیگه معنا نداره چون آدمایی که ساده نیستن پست تر و عوضی تر از یه آدم ساده ن من بدجنس شدم من واسه تک تک آدمای اطرفم نقشه کشیده بودم که بدبختشون کنم من پر بودم از نفرین و کینه و یواشکی خوشحال شدن به خبر مردن یه آدم

من وسط آرزوی آزار دیگران یکیو دیدم شبیه خودم، خیلی دور اما خودش بود… همونی که باید توی زندگیم می بود

یه نفر درست مثل خودم اما بی عرضه نبود، کم حرف نبود، کلی دوست و رفیق داشت اما تنها بود(متاسفانه) ذات خودم اما بی کینه و حرص و انتقام، با اینکه راحت می تونست انتقام بگیره بخشید…

رفتم توی فکر.. انگار قلب خاموشم داشت روشن میشد از مهر و محبت، اون روزا بهترین روزای زندگیم بود

من هنوزم میجنگم براش با اینکه اون درگیر یک عشق شد، خواستم ازش بگذرم چون دوستش داشتم اگه کنار اون خوشبخت تر بود من مانع و مزاحم خوشبختیش نمیشدم اما اون یه عشق غلط بود مطمئن شدم… بگذریم

من رفتم دکتر پوست، ماه گرفتگی با هزار بدبختی پاک شد، بابام ماشین خرید

خداروشکر…

18 سالمه دیگه از ذوقای نوجوونی واسه دوس پسر داشتن خبری نیس الان فقط قدم زدن زیر بارون کافیه واسه یه هفت خوشحال بودنم…

اما هنوز اون زخم زبونا هس ی طوری که امروز دم اذان دعا کردم خانواده م بمیرن

دلم یه جوری شد بعدش، انگار داشتم دوباره بر میگشتم به روزای پر از کینه. اگه اونا بمیرن ناراحت نمیشم اما از عذاب وجدان می ترسم. من الان خدا رو دوست دارم مهربونیشو حس میکنم اما امروز بعد نفرین دلم میگفت خدا دیگه نیست توی قلبت… من نفرینمو پس گرفتم پدر و مادرم رفتن بیرون گفتم خدایا سرنوشت رو می سپارم به خودت… دوست داشتم برنگردن اما برگشتن، من موندم دوباره و دعواها و توهین ها… درونم یع آدم مهربونه که عاشقه، عاشق خونواده ش با وجود حرفایی که نباید می شنید و شنید… یه آدم شاد وربا انرژی که سخت کوشه اما بلا هایی که سرم اومده یه پرخاشگر ساخته ازم که صداشو تا میتونه کلفت میکنه عربده میکشه سر آدمایی که بدبختش کردن و آخرش میرن بهشت، چون بهشت زیر پای مادران است:/ آره کاش مادر بشم تا بچه م یه روزی سرشو بگیره بالا به همه یاد بده مادر بودن یعنی چی…

جنسیت؟
خانم
سن شما؟
کمتر از 20
وضعیت تاهل؟
مجرد
آیا عاشق هستید؟
بله
از دید شما خوشبختی چیست؟
خوشحال باشم از اینکه به دنیا آمدم
  • داغ دیده 3 سال قبل درد دل کرد
  • آخرین ویرایش 3 سال قبل
0
0

سلام

من رو بردین به گذشته خودم
ناتوانی مالی خانواده و پوست سبزه ام
همش با خواهر کوچکترام مقایسه میشدم
خواهر دومم قبل من ازدواج گرد و زخم زبون ها کاری تر شد
مادرم میخواست خواهر سومیم رو قبل من عروس کنه
دیگه به یکی بله گفتم و نهایت طلاق بعد از چند ماه
و برگشتم خونه بابا
و باز مقایسه میشدم با خواهرهای بعدی
ظاهرم شاید زشت تر بود اما کدبانو بودم
خیلی دلم شکسته بود یه بار بخدا گفتم آخه چرا سبزه ها رو آفریدی!

مادرم مستقیم و غیر مستقیم می گفت که تو زشتی

بگزریم
من بزرگ شدم
قوی شدم
اجتماعی شدم
شاغل شدم
و به بیشتر آرزوهام رسیدم

توکلت بخدا باشه

سن پاسخ دهنده؟
بالای 30
جنسیت پاسخ دهند؟
خانم
  • شکیبا به 3 سال قبل پاسخ داد
  • آخرین ویرایش 3 سال قبل
0
0

خیلی ممنونم از شما عزیزان بخاطر همدردی هاتون… انشالله همیشه شاد باشید مهربونا
شما تنها همدم من هستید و خدا:((

سن پاسخ دهنده؟
کمتر از 20
جنسیت پاسخ دهند؟
خانم
2
0

سلام به شما دوست ارزشمند و رنجیده خاطر من
کلمه به کلمه خوندم . همون اشکی که موقع نوشتن به چشماتون نشست به چشم های منم نشست . دل منم لرزید از غم دل شما .
اره موافقم که تمام زخم زبان ها همه کنایه ها تحقیر ها نادیده گرفتن ها و سرکوب کردن ها همه و همه میشه زخم روی دل میشه غم میشه بی انگیزگی و میشه سکوت …..
جایی برای حسی جز تنفر به دل ادم نمیزاره.
ولی من بین این کلمه ها محبت دیدم یک دل مهربان یک ادم محکم و قوی و خودساخته و یک ادم صبور که فقط نیاز به انگیزه بیشتری داره تا به بهترین خواسته ها و ارزوها برسه.
پیشنهاد میکنم بیشتر به خودتون محبت و توجه کنید بیشتر به علایقتون برسید و کمتر به دیگران و رفتار های تلخ و ناراحت کنندشون توجه و اهمیت بدید.
دوستان جدید و خوب پیدا کنید ( الان تو دلتون نگید کی با من دوست میشه؟ من حوصله خودمم ندارم )
در واقع راه حل خود شما هستید. دیگران رو بخاطر آرامش خودتون ببخشید و تا جایی که میتونید برای بدست اوردن آرامش اونا رو نادیده و حتی ترک کنید.
ارامش خودتون رو حفظ کنید. وقتی عصبانی میشید نفس عمیق بکشید و محیط رو ترک کنید. با پاداش دادن به خودتون و عشق و محبت به خود دوست داشتنیتون گذشته رو برای خودتون جبران کنید.
در های قلبتون رو به روی ادم های جدید باز کنید رابطه های جدید ، تغییرات خوب و مثبت تجربه های خوب به خودتون هدیه بدید. هنوز دیر نشده زمان هست . امروز روز جدیدی هست و آینده مال شماست این گوی و این میدان ……..
بعید میدونم این دوست قوی و خودساخته من موفق و سربلند نشه 😉

با تشکر از اعتماد شما

سن پاسخ دهنده؟
بین 20 الی 30
جنسیت پاسخ دهند؟
خانم
2
0

سلام

وقت بخیر

امیدوارم با نوشتن در این محل تا حدود اندکی تخلیه شده باشید چون حجم زیادی از تنفر در صحبت های شما موج میزنه

امیدوارم بتونید مادر قدرتمند و مهربون و توانا برای فرزندانتون بشید

من خودم به شخصه میتونم فقط به شما امیدواری بدم

کاری به رفتارهای خانوادتون و فامیل و …ندارم و برای این موارد پیشنهاد میدم حتما حتما برید پیش مشاوره مجرب و باهاش صحبت کنید

اما خودتون باید به زندگی امیدوار باشید

بهتره این تنفر از خودتون دو کنید تا در اول خودتون آرام بشید

مواردی که گفتید خیلی سخته و حق میدم انقدر ناراحت باشید

اما توکل به همون خدایی که میگید بکنید و ادامه بدید

تلاش فراوان

با انگیزه

با هدف

افکار منفی ممکنه باعث بشه شما متوقف و خسته بشید و هی خودتون مقایسه کنید

برای پوست که گفتید درکتون میکنم، خود منم تجربه داشتم جوش های صورت……!

در کل امیدوارم اول بتونید آرامش پیدا کنید

دوم با هدف و انگیزه و تلاش به مسیر موفقیت ادامه بدید

سوم مادر خوبی برای فرزندانتون باشید

درضمن قرار نیست تو این سن اگر صرفا ذوق دوست پسر نداشتید و ازین حرف ها اینطوری فکر کنید که جا موندید

امیدوارم بتونید ازدواج خوبی بکنید و چه دوست پسر و چه همسر بتونید از معیارهای درستی برای انتخاب کردنشون بهره مند شید

موفق باشید

سن پاسخ دهنده؟
بالای 30
جنسیت پاسخ دهند؟
آقا
نمایش 4 نتیجه
پاسخ شما
پاسخ شما پس از تایید در مدت زمان حداکثر 48 ساعت قابل مشاهده خواهد بود.لطفاً رعایت ادب و احترام به دیگران را رعایت فرمایید و دیگران را بدون قضاوت و با این تصور که دیگران عزیزان شما هستند پنداشت نمایید.حسن کمک شما به دیگران حائز تقدیر است.
شما عزیزان می توانید بدون نیاز به عضویت و ورود، به درد و دل های عمومی پاسخ دهید.در صورت تمایل و کاملاً اختیاری برای بایگانی پاسخ ها و تخصیص امکانات بیشتر می توانید در سایت ثبت نام نمایید.
نام*
ایمیل*
وب سایت
سن پاسخ دهنده؟*
جنسیت پاسخ دهند؟*
تشخیص انسان از ربات مخرب

صمیمانه از شما عزیزان برای مشارکت در درد دل های عمومی تشکر می نماییم

(مدیریت سایت)

لطفاً از طریق مشارکت در پاسخ دهی به درد دل های عمومی ما را یاری نمایید

با تشکر از همراهی شما.

پیمایش به بالا
question