دیگه اعصاب ندارم دلم کمی سکوت می خواد درس خوندم تا آینده داشته باشم لیسانس گرفتم فوق لیسانس گرفتم ولی نشد الان با 38 سال سن مجرد خونه بابام زندگی می کنم با حضور زن برادر هر روز یه جنجال. دیگه نمی کشم حتی یه خواستگارم نداشتم که ازدواج کنم نه چهره برام مهم بوده نه پول فقط انسانیت و خداشناسی مهم بود نمی گم مثل ماه خوشگلم ولی به خدا زشتم نیستم نمی دونم این چه امتحانیه که دچارش شدم خدایا امتحانت خیلی سخته خدایا ازم بگذر ….
- ناهید 2 هفته قبل سوال کرد
- آخرین ویرایش 1 هفته قبل
گاهی زندگی اون طور که میخوای پیش نمیره شاید باید یه تغییر به وجود بیاری ازدواج هم همیشه خوشبختی نمیاره به نظرم برو سراغ یه کاری حرفه ایی چیزی این طوری کم کم میتونی مستقل بشی میدونم ما دخترا روحیاتمون حساسه دلمون میخواد یه همراه داشته باشیم
هنوز هم وقت هست واسه ازدواج ولی وقتی نمیشه نمیتونیم کاری بکنیم پس باید تمرکز کنیم رو خودمون و ادامه زندگیمون خودمون دلیل خوشبختی خودمون بشیم
- تنهایی مطلق به 4 روز قبل پاسخ داد
- آخرین ویرایش 4 روز قبل
من هم مجردم و ٣۵ سالمه از مجردیم خیییییلی راضی و خوشحالم و حاضر نیستم این رفاه و آرامش رو با متأهل شدن از دست بدم. تو هم لذتشو ببر و نقاط مثبت مجردی رو ببین. اگه براتون مقدوره با برادرتون یا پدرتون صحبت کنید که شرایطی ایجاد کنن تا برادرتون جای دیگه ای اجاره و زندگی کنه توی این زمونه زندگی عروس با خانواده شوهر اصلاً امکان پذیر نیست
- هر کی به 6 روز قبل پاسخ داد
- آخرین ویرایش 4 روز قبل